نمایش "شکارچی و پرنده" در حوزه ساختار تنها یک مصرف کننده هوشمند است نه یک تولید کننده خلاق
نمایش "شکارچی و پرنده" در حوزه ساختار تنها یک مصرف کننده هوشمند است نه یک تولید کننده خلاق
هومن نجفیان:
نمایش و کودک
امروزه نمایش کودکان و نوجوانان در کشور ما بیشتر در سیطره ادبیات قرار دارد و کمتر توانسته از چارچوب داستانگویی رها شود و این داستانگویی هنوز هم در شکل ابتداییِ روایتگری رخ میدهد، اما نمایش"شکارچی و پرنده" این پیلهی کهنه را تا حدودی میشکند.
نمایش کودک و نوجوان زیر گامهای ادبیات زندگی میکند. تماشاگران اغلب با مشاهدهیِ آثار این گونه تئاتر با بمباران کلمات و موسیقی نابود میشوند. آنها بیشتر از آن که باید ببینند، میشنوند، اما نمایش"شکارچی و پرنده" تماشاگر را به دیدن دعوت میکند.
در نمایش"شکارچی و پرنده" تماشاگران با دیدن بازیگر به ماهیت نقش او پی میبرد اما در بسیاری از نمایشهای کودکان این حادثه شکل نمیگیرد و متن نمایش توسط راوی برای تماشاگران ترجمه میشود، آن هم با شکل بسیار ابتدایی تا تماشاگران دریابند که در یک تماشاخانه حضور یافتهاند و میباید نمایش را تماشا کنند. این حواشی میان متن و اجرا یک فاصله کاذب را ایجاد میکند.
در این آثار نمایشگران تصور میکنند که کودکان هرگز در زندگی خود به تماشای نمایش نپرداختهاند در حالی که کودک به خوبی میداند زمانی که وارد یک تماشاخانه، (سینما و تئاتر) میشود باید روی صندلی خود بنشیند و به آن چیزی که در برابر او به نمایش گذاشته میشود به دقت نگاه کند. با توجه به این نکته این که هنوز نمایشگران تأکید میکنند و به تماشاگران کودک و نوجوان میگویند، بیایید و بنشیند و با دقت به نمایش توجه کنید، گفتهیِ زائدی است. این نکتهای است که خوشبختانه مورد توجه نمایشگران اثر حاضر قرار گرفته است و به محض استقرار تماشاگر در روی صندلی، بدون حاشیه روی نمایش خود را آغاز میکنند.
***
در اغلب نمایشهای کودکان، نمایشگران برای انسجام نمایش خود به چند راهکار نادرست دست میزنند.
1- شخصیت بزرگسال را از نمایش حذف میکنند.
2- شخصیتهای نمایش با وجود تفاوتهای سنی همانند یکدیگر سخن میگویند.
3- شخصیتهای بزرگسال با اصطلاحات خود سخن میگویند اما این واژگان برای تماشاگر کودک قابل فهم نیست و تماشاگر تنها برخی از واژگان نمایش را درمییابد.
اما چگونه میتوان نمایشی را طراحی کرد که خالی از این ضعف باشد. نمایش"شکارچی و پرنده" برای غلبه بر این مسئله راه حلی را ارائه میکند که بسیار موفق است. البته خالقان این اثر این شیوه را ابداع نکردهاند، چرا که چیزی شبیه به این شیوه را در نمایشهای سیاه بازی هم میتوانیم پیگیری کنیم. در نمایش"شکارچی و پرنده" تماشاگر با دو شخصیت"شکارچی" و"پرنده" مواجه میشود. شکارچی یک فرد بزرگسال است و پرنده یک کودک است و هر کدام بنا بر ویژگیهای سنی خود به گفتوگو میپردازند، اما پرنده معنای بسیاری از واژگان شکارچی را نمیداند و از او توضیح میخواهد. از سوی دیگر شکارچی ناگریز است تا آن واژه را به پرنده تفهیم کند. با این تمهید شخصیتهای نمایش آزادانه که به گفتوگو میپردازند و این گفتوگو برای تماشاگر قابل فهم میشود.
این گفتوگو یک ویژگی جذاب نیز دارد و آن عبارت است از: دانش زبانی تماشاگر کودک و نوجوان از"پرنده" به مراتب بیشتر است زیرا کودک و نوجوان با افراد بزرگسال در زیر یک سقف زندگی میکند اما پرنده در یک جنگل زندگی میکند و با انسانها مراوده ندارد، بنابراین معنای بسیاری از واژگانی که توسط بزرگسالان به کار گرفته میشود را نمیداند این نکته باعث میشود که تماشاگر کودک و نوجوانان در بسیاری از لحظات نمایش به نادانی پرنده بخندد و نمایش از یک گفتوگوی ساده که هدفش تنها برقراری ارتباط میان شخصیتهای نمایش است به لحظات کمیک دست پیدا کند. نمایش شکارچی و پرنده با استفاده به جا از این ترفندِ آشنا به اهداف خود دست مییابد. نمایش تماشاگر را میخنداند و از سوی دیگر این جواز را برای شخصیت شکارچی صادر میکند که با آزادی به بیان واژگان خود بپردازد.
اما نمایش تنها با همین شیوه مشخص تماشاگر را میخنداند. این ترفند قانون ثابتی دارد که اجرای آن به سهولت امکانپذیر است.
شکل این ترفند به شرح زیر است:
نخست آن که: شکارچی واژهای را بیان میکند.
دوم آن که: پرنده معنای آن واژه را نمیداند و در درک آن دچار اشتباه میشود.
پی بردن به این اشتباه تماشاگر کودک را میخنداند زیرا تماشاگر کودک به حماقت و نادانی پرنده واقف میشود و از سوی دیگر به نظر تماشاگر کودک، پرنده سادهترین نکات را نمیداند. تماشاگر در یک لحظه به این دانایی دست مییابد و این تِکانه که از آگاهی تماشاگر شکل میگیرد یک شُک خوشایند را در او به وجود میآورد.
سوم آن که: شکارچی به دلیل اشتباه پرنده کلافه میشود او قصد دارد تا اشتباه پرنده را متذکر شود اما پرنده تسلیم نمیشود و این مسئله خشم شکارچی را برمیانگیزد.
چهارم آن که: شکارچی در برابر بمباران کلامی پرنده ناتوان میگردد و ناگزیر با درماندگی تسلیم پرنده میشود.
تماشاگر کودک و نوجوان مشاهده میکند که یک شکارچی توانمند تسلیم یک پرنده کوچک میشود و این شکست و دیدن این سقوط غیر قابل تصور تماشاگر کودک را میخنداند.
اما چنان که اشاره شد نمایش تنها به همین شیوه خنداندن اکتفا میکند و این تکرار، نمایش را محدود میکند. نمایش از خلاقیت خود کمتر بهره میگیرد و هرگز شوخیهای تازهای را ابداع نمیکند و تنها در حدود و اندازه یک مصرف کننده باقی میماند به عبارت دیگر نمایش "شکارچی و پرنده" در حوزه ساختار تنها یک مصرف کننده هوشمند است نه یک تولید کننده خلاق.
جنس شوخیها
نکتهی دیگر آن که نمایش بسیار جدی شوخی میکند و جنس شوخیهای نمایش بسیار ریز است. این جنس شوخیها به بزرگسالان اختصاص دارد، زیرا بزرگسالان به صورت پنهان شوخی میکنند، متلک میپرانند اما درک متلکهای آنان کار سادهای نیست باید هوشمند باشی و موضوع متلک را بدانی اما کودکان بسیار درشت شوخی میکنند، موضوع شوخیهای آنان آشکار است و درک آن بسیار ساده است.
با این مقدمه باید بگویم که جنس شوخیهای نمایش"شکارچی و پرنده" به صورت پنهان است و براساس کنایه طراحی شده است. این نوع شوخی کردن جزء ویژگیهای بزرگسالان است و بسیاری از آثار کمدی که برای این رده سنی نگاشته میشود از این ویژگی کنایی برخوردار است اما شوخینویسی در تئاتر کودک و نوجوان بیشتر به شیوهی غیر کلامی، بزرگنمایی، اغراق و تیپسازی است.
ادبیات کوچه
نمایش از ابتدا این قرارداد را منعقد میکند که تماشاگران(کودک و نوجوان) و شکارچی در به کارگیری واژگان با یکدیگر هم عقیدهاند. آنان معنای اصطلاحات کوچه را به درستی درک میکنند اما پرنده از این قاعده مستثنی است.
نمایش"شکارچی و پرنده" با آفریدن شخصیت شکارچی در صدد است تا ادبیات کوچه را در شکل محدودی به خدمت بگیرد که به زعم نگارنده موفق است، زیرا ادبیات شکارچی با شخصیت او هماهنگی دارد و این شخصیت باید با این ادبیات سخن بگوید تا باورپذیر شود.
شخصیتها
یکی از مؤلفههای نمایش"شکارچی و پرنده" تعداد اندک اشخاص بازی است نمایش دو شخص بازی بیشتر ندارد اما با این وجود رنگ آمیزی متعددی در رویدادهای نمایش شکل میگیرد که به جذابیت نمایش میافزاید. کم بودن تعداد اشخاص بازی بیشتر در نمایشهای بزرگسالان به وقوع میپیوندد، در نمایشهای کودکان و نوجوانان بنا بر ویژگی ذاتی آن، نمایشنامهنویسان میکوشند تا اشخاص بازی متعددی را در نمایش خلق کنند تا با این تمهید بتوانند بر شبکه ارتباطی اثر بیفزایند و نمایش را از یک نواختی و سکون دور سازند اما در نمایش"شکارچی و پرنده" مخاطب کودک به علت شخصیتپردازی سنجیده نمایشنامهنویس ضرورت طراحی شخصیتهای متعدد را احساس نمیکند.
گروه اجرایی نیز به ویژگیهای متن آگاهند و به این نکته توجه میکنند که به واسطه متن بسیاری از لحظات کمیک نمایش شکل گرفته است و دیگر ضرورتی ندارد بازیگران با انجام حرکات بیهوده از تماشاگران خنده بگیرند. انتخاب یک متن صحیح باعث شده است تا گروه اجرایی به یک امنیت روانی دست یابند و در اجرا از تواناییهای خود بهره بگیرند.
روانشناسی خندیدن
شکارچی همواره با پرنده کوچک سر ستیز دارد و تماشاگر هنگامی که صحنههای پیروزی پرنده را مشاهده میکند و به شکست شکارچی پی میبرد، لبخند میزند، اما علت شادی تماشاگر چیست؟ کودکان و نوجوانان(تماشاگران) همواره دوست دارند در زندگی خود بر افراد بزرگسال چیره شوند اما رعایت اخلاق و محترم شمردنِ تابو موجب میگردد تا آنها نتوانند آزادانه به اهداف خود دست یابند اما نمایش این امکان را برای آنان فراهم میآورد تا تماشاگر کودک شاهد تحقق خواستههای خود باشد. به همین خاطر کودکان زیرک و باهوش که میتواند به خواستههای خود دست یابد و بزرگسالانی که تسلیم خواستههای کودکان میشوند دو تیپ محبوب کودکان و نوجوانان هستند.
این نکته در نمایش"پرنده و شکارچی" مورد توجه قرار میگیرد، در نمایش حاضر"پرنده" نقش یک کودک باهوش و شکارچی نقش یک بزرگسال مغلوب را ایفا میکند. شکارچی در نمایش حاضر یک بزرگسال است اما به دلیل پرداخت سنجیده اثر، شکارچی فرد بزرگسالی است که کودک میتواند شاهد ضعفهای او باشد و به او بخندد. خندیدن کودکان و نوجوانان به ضعفهای بزرگسالان یکی از خواستههای روانی آنان است. این ایده در تماشاگر کودک و نوجوان یک شادی روحی را پدید میآورد، در نتیجه ایدههای کمیک اثر براساس یک ایده سنجیده طرح ریزی شده است.